یه جمعه قشنگ
سلام دوستای مهربونم ا مروز انقدر روز خوبی بود که نگو اداره بابا جونیم همه همکارهارو دعوت کرده بود باغ که بیشتر با هم آشنا بشیم.جاتون خالی خیلی خوش گذشت. ما با عمو مجتبی،عمو علی و عمو جاوید همراه با خانوما و بچه هاشون(همکارای بابا جونی و خونوادشون)پیش هم نشسته بودم.عمو جاوید یه پسر داره که از من 20 روز کوچیکتره(آقا طاها) عمو مجتبی هم یه دخملی نازو خوشگل داره که اسمش پرنیا جونه و از من 2 سال بزرگتره همش مواظب من بود (با خودش فکر میکرد که خیلی از من بزرگتره و باید مواظبم باشه)خلاصه کلی با هم بازیکردیم و خوش گذشت جای همتون خالیه خالی بود.این عکسای امروز البته مامان جونیم هرچی سعی می کرد سه تا نینی شیطونو درست حسابی کنار هم جم...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
0:00