پیشرفتهای من 2
بازم سلام عزیزان.شهراد من یه پیشترفت دیگه کرده اون دستاشو میخوره اونم چه خوردنی دستاشو مشت میکنه و با تمام قدرت میمکه انگار میخواد همه مشتشو یه جا قورت بده.من چند تا عکس از دست خوردن پسر نازم میذارم امیدوارم خوشتون بیاد . ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
20:12
حموم
سلام دوست جونای گلم امروز صبح مامانی رفت آموزشگاه رانندگی و باز منو خونه عزیز جون گذاشت منم پسر خوبی بودمو خوابیدم تا مامانیمم نیومد بیدار نشودم آخه میخوام مامان جونم رانندگی یاد بگیره که همش باهم بریم بیرونو کلی خوش بگذرونیم راستی امروز سالگرد ازدواج مامان بهارمو بابا کیوانمم هست منم صبح با مامانم رفتم گل فوروشی و یه دسته گل خوشگل خریدیمو بردیم اداره پیش بابا جوووووووووونم اونم خیلی خوشحال شدو منو بوسید منم همش واسش می خندیدم بعد رفتیم خونه عزیز جونو نهار خوردیم و اومدیم خونه رفتیم حموم. ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
15:46
پیشرفتهای من
سلام دوستای نانازم من امروز یه کاری کردم که مامانو بابام خیلی تعجب کردن.من تونستم غلت بزنم میدونین چرا تعجب کردنواسه اینکه عزیز جونم میگه هنوز واسه من خیلی زوده که اینطوری غلت بزنم.وقتی برگشتم مماخم کشیده شد به فرشو کلی گریه کردم اما مامان جونم بغلم کدو همش از خوشحالی منو می بوسید بابا جونمم بهم می خندید.خلاصه مامان بابام کلیاز پیشرفت من خوشحال شدنو هر روز منتظر حرکات بامزه و جدید از منن ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
15:46
سوغاتی بابایی واسه شهراد
3 روز پیش بابا جونم رفت ماموریت منم خیلی دلم واسش تنگ شد آخه اون هر روز صبح قبل از اینکه بره اداره باهام بازی میکرد اما اون دیشب برگشتو این لباس خوشگلو واسم آورد منم خیلی ازش خوشم اومد وقتی مامانم تنم کنه ازم عکس میگیره و میذاره تو وبم ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
10:06
ایده های جدیدو خوشگل واسه تولد نی نی ها
تزیین غذاها واسه تولد تزیینات: ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
10:05
اولین تفریح
این اولین باریه که بیرون رفتم 14 روزمه(منو مانیو بابایی با عزیز جونو پدر جونو خونواده دایی حمیم رفتیم باغ پدر جون.این شیطونکو که میبینین پیشمه پسر دایی حمیدم سعید جونه که 7 سالشه ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
10:04
اسباب بازی های دوست داشتنی من
اینا اسباب بازیهایین که شهراد جدیدا خیلی بهشون توجه میکنه اینو خاله جون مامانم واسم بافته اینو عزیز جونم روی سیسمونیم خریده اینم وقتی تو شکم مامانیم بودم عمه زهره جونم از کرمان واسم خرید ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
10:03
آشنایی
سلام .اسم من شهراد.الان دو ماهو بیستو یک روزمه.مامانم این وبو واسم درست کرده تا یه عالمه دوست پیدا کنمو عکسامو بهشون نشون بدم.امید وارمخوشتون بیاد. این عکس سه روزگیمه ...
نویسنده :
مامان بهار و بابا کیوان
10:02