اولین پست سال 91
یه سلام بهاری به دوستای خوب و مهربونم
مجددا سال نو خورشیدی رو به همه شما عزیزانم تبریک میگم و سال خوب و خوشی رو برای شما و خانواده گرامی تون آرزو میکنم.
خوب بلاخره سال 1390 با همه روزهای خوب و بدش گذشت و سال 91 آغاز شد .خدارو شکر میکنم من و خونوادم این سال نو رو با خوبی و خوشی آغاز کردیم و امیدوارم که تا آخرش هم همینطور خوب باشه.متاسفانه به خاطر اینکه شهراد نازم تو ماشین زیاد طاقت نمیاره و همش گریه میکنه که پیاده شیم نتونستیم بریم مسافرت و همینجا در کنار دوستها و آشنایان مهربونمون سال رو تحویل کردیم و جای همتون هم خالی خیلی خیلی خوش گذشت. این چند وقته هم که آقا شهراد پیشترفت کرده و راه میره و هرجا که میریم میگه منو ولم کنین که همش راه برمو همه جارو بهم بریزم.سری اول مهمونها اومدن و حالا کم کم اونهایی که راه دور هستن از همین امروز قراره برسن(که از خدا میخوایم سالمو سلامت برسن).باز هم برای همتون سالی توام با خوشی،مهربانی،سعادت و خوشبختی رو آرزو میکنم.
شب 29 اسفند انقدر فکر کردم که با اون وسایلی که واسه تزیین هفت سین خریدم چیکار کنم چه مدلی بچینم که بلاخره جسته گریخته یه چیزایی به ذهنم رسید و این شد هفت سین سال 1391 ما.
آقا شهراد اینجا در حال خوردن سیر هفت سینه(نمیدونم چرا بدش نیومد)
اینجا خونه مامان بزرگه خودمه که اولین عید دیدنی رو بعد تحویل سال رفتیم
اینجا هم خونه مامانبزرگه شوهر جونیه این عکس رو میخوایم تو آلبوم فامیلیمون ثبت کنیم آخه تو سال 91 شهراد جون 1 ساله و مامانبزرگ همسری 100 ساله میشه.(یعنی اختلاف سنیشون 1 قرنه)
اینجا هم بعد از مدتها خورشید خانوم به شهر ما یه نگاهی انداخت و باعث شد ما بعد از چند وقت از خونه بیاییم بیرون
دوستای گلم اینها عکسای نیمه اول تعطیلاته