آتلیه(8 ماهو 22 روزگی)
سلام دوستای گلم
بلاخره تصمیم گرفتم وبلاگ فرشته کوچولومو زود به زود آپ کنم.آخه میدونین وقتی هوا انقدر اینجا سرده که نمیتونیم از خونه بیرون بریم و همینطور گل پسرم انقدرها بزرگ نیست که هرروز کارهای جالب و جدید انجام بده چه جوری بدون سوژه میتونم زود به زود آپ کنم؟؟؟
چند روزی بود که با زهره جون(عمه جونی آقا شهراد)تصمیم گرفته بودیم که بچه هامونو ببریم آتلیه و ازشون عکس بگیریم اما به خاطر حجم بالا کارهای شوهر جونی و اینکه میخواستم یه مقدار کمکش کنم تا زیاد خسته نشه همش به تعویق می افتاد.تا اینکه امروز از آتلیه وقت گرفتیم و بلاخره بخت این عکس گرفتن باز شد هرچند که همون اول موقع عکس گرفتن پسری چسبیده بود به منو اصلا پایین نمی اومد اما عسلی انقدر سر گرمش کرد که همه چیز واسش عادی شد و کم کم به اون فضای تاریک آتلیه عادت کرد که اتفاقا در کمال ناباوری تو همه عکساش خندیده و خیلی خوشگل ژست گرفته و اینچنین بود که بلاخره این پروژه بسیار سخت و طاقت فرسا به پایان رسید و ما هم به اسرار عسل جون از آتلیه رفتیم خونشون و باز هم از پسر گلم تو خونه عمه زهره عکس گرفتیم.فکر کنم این مانکن های شبکه moda هم انقدر عکس ندارن که این پسر من داره.(البته همه عکسها با همت باباجونیش گرفته میشه).
اینجا گل پسرم منتظر نشسته تا قبل از رفتن به آتلیه غذاشو کامل بخوره که یه وقت موقع عکس گرفتن شکمش قارو قور نکنه و از فرط گرسنگی پدر مارو در نیاره.
اینجا هم خونه عمه جون بعد از گرفتن عکسای خوشگل