شهراد و آب بازی
سلام دوست جونیا
از دست این شهرااااااااااااااااااااااااااااد
هرجا که بریم و آب هم باشه دیگه نمیشه کنترلش کرد.همین جمعه پیش با دوستای شوهرجونی و خونواده هاشون رفته بودیم پیک نیک که شهراد خان یه دفعه چشمش به رودخونه افتاد نمیدونین چیکار میکرد هی جیغ میزدو به زور میخواست از بغل باباش بپره تو آب که بلاخره مقاومت های ما نیجه ای نداد و آقا شهرادو گذاشتیم تو آب.با اینکه اسپری ضدآفتاب هم براش زده بودیم انقدر هوا گرم بود که حسابی پوستش سوخت.
شهراد و خوشحالی زیاد بعد از پیروزی علیه مامان و بابا
الانم که دیگه مارو راحت نمیذاره هر روز ظهر که میشه میره جلوی در تراس وایمیسته و میگه مه منو ببرین تو وان بزارین تو تراس آفتاب بخورم..(این تقصیر شوهرجونیه،آخه اولین بار اون این کارو کرد و حالا همه گیر شده).
نمیدونم چرا اینقدر از کلاه بدش میاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی