شهراد شیطون
سلام دوستای خوب و مهربونم
شهراد جون دیگه کم کم داره واسه خودش مردی میشه و کمتر به وسایل خونه علاقه نشون میده بلاخره یکی از اسباب بازیهاش توجه گل پسرو جلب کرد.اگه گفتین چیه؟؟؟
توپ جادویی
واسه این میگم جادویی چون مارو از شر جمع کردن قاشق چنگال و در قابلمه نجات داد.
خلاصه همش این توپ جادویی اما بینوا رو میبره بالای سرش و با تمام قدرت پرتش میکنه پایین بابا جونش هم که بهش یاد داده توپو شوت کنه خلاصه هرجا که میریم این توپ سحرآمیزو هم با خودمون میبریم.
آهاااااااا:
حالا نوبت اصل قضایا و دلیل نوشتن این پست ، صحبت کردن پسرمه.گفتم که پسرم مرد شده باورتون نشد.
اینم اولین لغت نامه آقا شهراد:
مامان=ما(ma) البته اگه رده بندی کنیم من میشم نفر سوم.
بابا=بابا(baba) میبینین تروخدا من بیچاره انقدر زحمتشو میکشم اونوقت اولین چیزی که گفت بابا بود.
توپ=تو(tu)
ساعت=ده(dah) حتی تو تلوزیون هم تبلیغ ساعت میبینه کلی ذوق میکنه و میگه ده.
بنشین=بیش(bish)
عزیز جون=عزز(azez) مامان بنده که فکر میکنم شهراد بیشتر از من که مامانشم دوسش داره.
وحالا عکسای جدید شهراد خان در حال انجام دادن کارهای مختلف
بعد از یه توپ بازی نفس گیر آقا شهراد گرسنه میشه و میاد برای صرف ناهار
آقا شهراد داره تمام تلاششو میکنه تا برس و برداره
بلاخره موفق شد و داره موهاشو شونه میکنه